(INTP)جهان هر فرد، به اندازه وسعت فکر اوست." خونم جوهر خودکارمه" دانشجو معلمِ فرهنگیان| امورتربیتی
?اپیزود 3 روان شو?| سفر به دنیای فلسفه!?
مصاحبه ویرگولی
قسمت: سوم
میزبان: روان نویس
مهمان: جناب آقای حمید مصیبی
خیلی ممنون که با ما همراه بودید.
از همکاری و پذیرفتن دعوت هم مچکریم. سرعت عمل بشدت بالایی داشتند و طبق معمول با حوصله و سعه صبر به تمام ابهامات و پرسشها پاسخ دادند. فرایند گفت و گو با ایشون و تهیه این مصاحبه واقعا آموزنده و دلپذیر بود.?
صدا?
دوربین ?
حرکت⚡
سلام خوش اومدید به سومین قسمت از روان شو!
صدای منو می شنوید از استدیو ویرگول!
امیدوارم این قسمت از روان شو با سفر به دنیای فلسفه برای شما جذاب و مفید باشه :)
پس تا انتها همراه ما باشید!
آماده اید؟
۱. فلسفه چیه و چه کمکی به ما میکنه؟
نظرات مختلفی در مورد فلسفه هست. هر کسی برای خودش یه نظر داره.
اما به نظرم دقیقترین تعریف اینه که فلسفه رو حکمت آزادی و آزادگی در نظر بگیریم.
از این لحاظ، فرقی بین دین و فلسفه نیست. هدف هر دو اینه که انسان و جامعه رو آزاد کنند.
اما خب یه تفاوتهایی دارند. مثلا دین تلاشی نداره تا آزادی رو به صورت نظاممند و علمی برای فرد تبیین کنه. شاید بشه گفت هدف اصلی دینی مثل اسلام این بوده که برای جامعه قانون وضع کنه. محمّد ص سنت ایجاد میکنه، سنتهایی که ضامن آزادی همه است. اما فلسفه، آزادی رو تبیین میکنه؛ اون هم با مفاهیم روشن و واضح.
قرآن واجد حکمت آزادیه، اما این حکمت رو به صورت نظاممند بیان نمیکنه. اما فیلسوفی مثل هگل، تمام این حکمت رو تنها از یه مفهوم واحد استنتاج میکنه. هگل تلاشش اینه که با دلیل نشون بده چطور همه چیز از یه مفهوم واحد (یعنی خدا) ریشه میگیره.
۲.چطور تفکر فلسفی داشته باشیم؟
شاید عنوان «تفکر فلسفی» خیلی صحیح نباشه. تفکر منطقی یا مفهومی بهتره.
اما جواب ساده است. باید منطق تفکر رو بشناسیم. این هم در نظر داشته باشیم که منطق تفکر دقیقا منطق عمل هم هست. انسان محض خاطر خود تفکّر، فکر نمیکنه. انسان فکر نمیکنه که فکر کرده باشه. انسان فکر میکنه که عمل کنه. انسان در مورد حقیقت فکر میکنه، چون میخواد منطبق با حقیقت (که همون آزادی یا عدالته) عمل کنه.
منطق هر فردی اصول حاکم بر فکر و عمل اون فرده. اما مساله اینه که منطق صحیح چیه.
جواب من به این سوال اینه: شورا و جدال.
انسان برای رسیدن به حقیقت (منظورم از حقیقت اینجا حکمت نظریه) باید با غیر خودش شورا و جدال کنه. یه مطلب نوشتم «فیل در تاریکی و عدم امکان حقیقت». در مورد این مساله، اونجا بیشتر توضیح دادم.
انسان برای رسیدن به آزادی (اینجا منظورم از آزادی، حکمت عملیه) هم باید با غیر خودش شورا و جدال کنه. من و غیر من اگه بخواهیم در کنار همدیگه آزاد زندگی کنم، باید ما بشیم (این چیزیه که آقای خامنهای ازش تحت عنوان «زوجیت» نام برد). البته ما شدن، به معنای از دست دادن فردیت و منیت نیست. در جامعه حقیقتاً آزاد، فردیت افراد حفظ و رفع میشه. یعنی افراد ضمن حفظ استقلال فردی، درون یه ما (که حکومت باشه) به وحدت میرسند. این وحدت فقط از طریق همراهی یا ملائمت یا شورا یا مهر یا رحمت به دست میاد. البته که من و غیر من برای حفظ آزادی باید با هر کسی که میخواد آزادی ما رو سلب کنه، بجنگند. این وجه جدال یا قهر یا شدّت آزادیه.
۳.هگل رو معرفی کنید؟
حقیقتاً نمیشه هگل رو به این راحتی معرفی کرد. هگل یکی از عجیبترین (شاید هم باید بگم، یکی از برترین) آدمهاییه که تابحال دیدم.
معرفتی که هگل به دست میده به قدری زیاد و عمیقه که افراد حتی نمیتونن تصوّر کنند. در مورد این کاملاً جدیام. هم گستره علمی و هم عمق معرفتی هگل فراتر از تصوّره. یعنی وقتی میگم هگل خیلی علم داره، فرد مقابل نمیتونه این خیلی رو تصوّر کنه. هگل خیلی بیشتر از تصوّر یه آدم از عبارت «خیلی» علم داره.
اگرچه که خود هگل هم بیایراد نیست.
اتفاقاً چند روز پیش دیدم آقای خامنهای به هگل ایراد گرفتند که فقط تضاد و جدال رو میبینه و مفهوم «زوجیت» رو ندیده.
نقد آقای خامنهای هم درسته و هم غلط.
هگل متوجه مفهوم «زوجیت» شده. زوجیت درون حکمت هگل مستتره. هگل آزادی من و غیر من رو در زوجیتشون درون یک «ما» میبینه. مثلا وجود و عدم رو در نظر بگیرید. این دو درون مقوله موجودیت با هم ممزوج میشن و یه پله به کمال نزدیکتر (اگه متوجه این بخش نشدید، طبیعیه. باید بیشتر توضیح بدم. اما اینجا جاش نیست). اشتباه هگل اینه که فکر میکنه روش یا طریق رسیدن به این زوجیت، جدال و نظاره (یا نظرورزی) است. به همین خاطر، یه اشتباه دیگه هم مرتکب میشه، اون هم اینکه بین این دو، جدال رو اصل میگیره.
اما گفتم که روش یا طریق جدال و شورا است. و شورا بر جدال تقدّم داره. شورا است که کمک میکنه تضاد و اختلاف من و غیر من برطرف بشه و با همدیگه ممزوج بشن و یه ما بسازند.
اینجا یه نکته بگم. این نقد رو با کمک قرآن به هگل وارد کردم. اگه قرآن رو ندیده بودم، شاید هیچوقت متوجه این ایراد هگل نمیشدم. یعنی میخوام بگم هگل از این لحاظ که حکمت آزادی رو نظاممند بیان میکنه، شاید بالاتر از قرآن باشه. اما قرآن کاملتره. چون قرآن طریق رسیدن به آزادی یا حقیقت رو فهمیده، اما هگل نه.
۴.جایی دیدم که فرمودید کسی بیشتر از شما، فلسفه هگل رو درک نکرده، چرا؟
دلایل مختلفی داره.
آدمهایی که سراغ هگل رفتند، هر کدوم به یه دلیل متوجه نشدند هگل چی میگه.
غربیها بخصوص انگلیسیها نمیفهمند هگل چی میگه، چون با سنت فلسفی اسلامی آشنا نیستند. کسی مثل اینوود یا نیزبت هگل رو نفهمیده، چون نمیدونه قاعده «جسمانیه الحدوث، روحانیه البقا» یعنی چی. برای فهم درست هگل به این قاعده نیاز داریم.
البته یه مساله دیگه هم هست. اینوود یه لغتنامه نوشته و توش مفاهیم هگل رو توضیح داده. توضیح داده هگل از کلمات و عبارات به چه معنی و مفهومی استفاده میکنه. میخوام بگم اینوود شناختش از هگل خیلی زیاده. اما کامل نیست. من شناختم بالاتر از اینووده به دو دلیل. یکیش همون چیزیه که بالا گفتم.
اما برای فهم دلیل دوم باید یکم توضیح بدم. این کار اینوود سالها طول کشیده. اینوود سالها مطالعه کرده تا موفق شده یه کتاب حدوداً سیصد صفحهای در مورد هگل بنویسه. توضیحات خیلی خوبیه. حالا، من حاصل سالها کار این آدم رو در عرض یه ماه تموم کردم. این یعنی من در عرض یه ماه موفق شدم به همون شناختی از هگل برسم که اینوود سالها طول کشید تا بهش برسه. طبیعتا من جلوتر از اینوودم.
اما ایرانیها، حداقل اونهایی که من دیدم، هگل رو نفهمیدند چون یا مستقیماً سراغ خودش نرفتند یا چون سراغ متون درستش نرفتند.
البته دلایل دیگه هم هست.
یه دلیل خیلی مهم به سبک زندگی برمیگرده.
من از فضای آکادمیک بیرون زدم و وارد اجتماع شدم. مستقیم و بدون پرده با افراد مواجه شدم. این به من کمک کرد در مورد انسان و کلا حیات به یه شناخت خوب برسم. میخوام بگم که من هگل رو میفهمم چون قبل از اینکه هگل رو ببینم، بر اساس تجارب شخصیام به همون نتایجی در مورد زندگی رسیده بودم که هگل رسیده.
در نظر داشته باش، فردی که همه عمرش درون نهادی رسمی و آکادمیک گذشته، یعنی کار فکریاش رو اونجا انجام داده، از پشت یه نقاب با انسان روبرو شده. وقتی نقاب میزنیم حقیقت رو پنهان میکنیم.
من حدوداً سه چهار سال در فضاهایی کار کردم که آدمهاش هیچ نقابی نداشتند. به این دلیل، هگل رو میفهمم.
۵.اگر دانش اختصاصی فلسفه بوجود نیومده بود، انسان چه چیزی از دست داده بود؟
به نظرم همچین چیزی نشدنیه. مثل این میمونه که بگی اگه دین نبود، چی میشد.
دین هست و باید باشه. فلسفه هم هست و باید باشه.
۶. استناد به روش عقلی _شهودی قوی تر عمل میکنه یا علمی _تجربی؟
راستش خیلی این تمایز رو قبول ندارم.
اگه با مباحث فلسفه علم آشنا باشید، حتما میدونید که ما تجربه خالص نداریم. تجربه و مشاهده توسط نظریه یا اصول پیشین محدود میشه.
۷.موانع فکری، عوامل و علت هایی که باعث میشن نتونیم راجع به یک موضوع نظامند و اصولی فکر کنیم چیه؟
چیزهای مختلفی مانع از تفکر میشه. ترس شاید مهمترینش باشه. ترس باعث میشه انسان بدون فکر به گله یا قبیله خودش بچسبه (ترس از طرد شدن). یعنی قبیلهگرایی ریشه در ترس داره.
تنبلی یا راحتطلبی هم یه عامل دیگه است. ظاهربینی هم ریشه در تنبلی داره.
۸.چندتا فلاسفه که قبولشون دارید "جز هگل" چه کسانی هستند؟
سقراط، افلاطون، ارسطو، لنین، خمینی، خامنهای و حتی میتونم از محمّد ص هم نام ببرم.
البته یه سری متفکر دیگه هم هستند که انسانهای شریفیاند، مثلاً جان سرل یا ویتگنشتاین یا کارل اشمیت.
۹. آیا دنبال کردن، خواندن، و پردازش نظریات یک فیلسوف به منظره ی تایید اون شخص و الگو برداریه؟
طبیعتاً نه.
حتی کسی مثل هگل هم ایراد داره. باید حواسمون باشه وقتی با یه فیلسوف یا متفکّر بزرگ مواجه میشیم، از هیبتاش خودمون رو نبازیم.
۱۰. چطور هوشمندانه و دور از مغالطه فکر کنیم؟
طبیعتاً باید منطق تفکّر رو بشناسیم.
اما یه نکته خیلی مهم بگم. یه ایراد خیلیها اینه که به وقت تفکّر در مورد یه موضوع، فکرشون رو محدود میکنند به چیزهایی که هست. در مورد چیزهایی که باید باشه یا میتونه باشه فکر نمیکنند. کسی که فقط به هستها فکر میکنه، این آدم هم فکر میکنه و تفکرش از یه منطق برخورداره. هگل در مورد اینها میگه که در مرتبه فهم انتزاعی قرار دارند. منطقشون منطق فهم انتزاعیه.
مثلا کسی که فکر میکنه جامعه ایران ذاتاً واگرا است، داره به هستها نگاه میکنه. این جور افراد وقتی بخوان راهحل ارائه بدن، موجب حفظ این واگرایی میشه. اما مسأله دقیقا همینه که چطور این جامعه واگرا رو همگرا کنیم. این کار عقله.
۱۱. اصلا چیزی به عنوان تفکر بر اساس منطق یا احساس وجود داره؟
شاید عنوان تفکّر احساسی درست نباشه.
تفکر اساساً منطقیه. تفکر باید بر اساس اصول و منطق صورت بگیره.
کسی که اسیر احساساته، فکر نمیکنه. این آدم تصوّر میکنه چیزی که خودش حس میکنه، حقیقته و احساسی عمل میکنه.
تفکر به یه منطق نیاز داره.
البته باید یادمون باشه که ما منطقهای غلط هم داریم. منطق ارسطویی یه نمونه از منطق اشتباهه. حتی منطق هگل هم ایراد داره. منطق قرآن صحیحه.
۱۲. آینده ی مکاتب بشری و فلسفه رو چطور می بینید؟ صعود یا نزول؟
بستگی داره به اینکه تمدّن بشری رو به چه سمتی بره.
فلسفه بعد هگل تحریف شد. اون هم به خاطر اینکه در تمدن غربی، سود اصالت داره نه حقیقت یا خیر مطلق. این تمدن سودمحور امروز بر جهان غلبه داره. حتی یه بخش از مسئولان جمهوری اسلامی هم این نگاه سودمحور رو داشتند.
اما جمهوری اسلامی به لحاظ مفهومی بر ضد این نگاهه. اسلام میتونه تمدّنی برپا کنه که توش حقیقت و آزادی اصالت داشته باشه. البته که اسلام به کمک فلسفه نیاز داره. این هگلی که من ترجمه کردم، میتونه کمک کنه.
با توجه به این موارد، اینکه سرنوشت فلسفه چی بشه، به نتیجه این جنگ تمدنهایی که امروز در جریانه، بستگی داره. چون درست عین دین، زمانی میشه گفت فلسفه در عالم برقرار شده که کلّ وجوه تمدّن بر مبنای فلسفه بنا شده باشه.
۱۳. سوفطائیان میگفتد: هرکس هرچه فکر کند، همان درست است. چقدر این جمله صحت داره؟
مزخرف محض (البته منظورم حرف سوفیستهاست)
۱۴. روند شکل گیری یک سفسطه و سلسله مغلطه ای که رایج میشه میان مردم، چیه؟
سوال سختیه.
احتمالا یه جواب هم نداره. مثلا یه کلاغ چهل کلاغ یه نمونه از همین روندهاست.
اما به نظرم دلیل اینکه یه مغلطه رایج میشه، مسائلی مثل ظاهرگرایی یا قبیلهگراییه (یا تنبلی و ترس). کلاً عدم تفکر مستقل یکی از دلایل همهگیر شدن یه مغلطه است.
۱۵. مراحل تصمیم گیری درست و اصولی؟
یه انسان به دو صورت میتونه درست تصمیم بگیره. یا مشاوره بگیره یا چرخ رو از نو اختراع کنه.
برای یه نوجوان که تجربه غنی از زندگی نداره، بهترین کار اینه که با افراد امین مشورت کنه. اما فردش خیلی مهمه. با هر کسی نباید مشورت کرد.
اما من خودم از اونهایی بودم که با هیچکس مشورت نمیکرد. چون به هیچکس اعتماد نداشتم. یعنی هیچ فرد مطمئنی ندیده بودم. برای همین مستقل و بدون کمک وارد زندگی شدم و اشتباه کردم. اما خب از اشتباهاتم عبرت گرفتم.
الان میدونم یه سری انسانها هستند که میشه بهشون اعتماد کرد.
۱۶.چطور به استقلال فکری برسیم؟
جواب شورا و جداله.
اما در کل، بخصوص در این زمان که درگیر یه جنگیم و هر طرف داره روایت خودش رو ارائه میده (روایتی که توش طرف مقابل، مطلقاً باطله) ، بهترین کار اینه که روایت هر دو طرف جنگ رو بشنویم و بعد بدون غرض و بدون سوگیری در مورد روایتها فکر کنیم. باید بگردیم دنبال گافهای روایتهای هر دو طرف.
یه سری مطلب نوشتم تحت عنوان «مرور خبر». تلاشم این بوده که نشون بدم چطور باید به سنجش حقیقت و دروغ روایتها بپردازیم.
۱۷.کسی که کلا فکر نمیکنه وضعیت بهتری داره یا کسی که اشتباه فکر میکنه؟
جفتشون اسیراند. فرقی نداره.
۱۸.این روزها خیلیها از نشخوار فکری و به اصطلاح overthinking کلافه هستن، این عمل به خودی خود میتونه آسیب زا باشه؟ و چطور میشه ازش خلاص شد؟
آدم باید در مورد عملی که میخواد انجام بده، از پیش فکر کنه. آدمی که بدون فکر عمل میکنه، احمقه.
اما به نظرم نشخوار فکری ریشه در ترس داره، ترس از شکست. این ترس باعث میشه فرد به جای عمل مدام در مورد تمام وجوه یه عمل فکر کنه. فردی که به نشخوار فکری دچاره، عمل نمیکنه چون میترسه شکست بخوره، دقیقتر بگم، از اون لحظهای میترسه که عمل رو انجام داده و شکست خورده و حالا باید مورد سرزنش خودش یا دیگران قرار بگیره. این آدم از رسیدن این لحظه میترسه. برای همین مدام این لحظه رو به تعویق میاندازه. با فکر بیش از حد در مورد اینکه چه کار کنه تا شکست نخوره.
راهش چیه؟ اینکه نترسی.
اما درست میگن که نترسیدن به معنای نداشتن ترس نیست. نترسیدن به این معنیه که جرأت و شجاعت مواجهه با ترسهات رو داشته باشی.
باید به خودت اجازه و حقّ بدی که اشتباه کنی. اما خب لازمه از اشتباهت عبرت بگیری و بعدش خودت رو اصلاح کنی. البته خیلی مهمه از انجام اشتباهاتی که قابل جبران نیستند، خودداری کنی.
۱۹. آزادی حقیقی از نظر شما؟
آزادی رو میشه به انحاء مختلف تعریف کرد:
- اینکه زور نگی و زور نشنوی
- تسلیمبودن در برابر حقّ
- عدالت
- آزادی همگان
و خیلی چیزهای دیگه. اما این تعاریف به تنهایی کافی نیستند، باید کامل باز بشن.
۲۰. رسیدن به یقین و اطمینان صد در صدی درباره مسائل مختلف میسر و ممکنه؟ یا همیشه یک شک و تردید بهتره که باقی بمونه؟
برحسب تجربه میگم، ممکنه. وقتی به حکمتش (یا دلیل عقلانی) دست پیدا کنی، دیگه باید صددرصد بهش اطمینان داشته باشی.
سوال پایانی پلاس :در ادامه میخواهید چه کار کنید؟
میخوام درست عین هگل و سایر متفکّران، سهم خودم رو در اون جنگ اداء کنم.
تا هجده بهمن با روان نویس خداحافظ✍??
سری های پیشین روان شو Ravan_show
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود هَشتُمِ روان شو| نوش جان کنید از شعر و ادب☕☔
مطلبی دیگر از این انتشارات
?اپیزود چهارم روان شو?| شنا در دریایِ سیاست!?
مطلبی دیگر از این انتشارات
🌹اپیزود نُهُمِ روان شو| سخنانی از زنانگی و زندگی👸🏻